از خدا جوییم توفیق ادب ب
بی ادب محروم گشت از لطف حق ر
بی ادب تنها نه خود را داشت بد
بل که آتش در همه آفاق زد
مولانا مانند دیگر عرفا معتقد است که هر مقامی ادب خاص خود را دارد.مثلا می گوید نزد اهل تن ، آنچه ملاک است همان ادب ظاهری است زیرا اهل تن آگاه بر نهان نیستند.
پیش اهل تن ادب برظاهر است
که خدا زایشان نهان را ساتر است
اما پیش اهل دل که آگاه بر اسرار هستند، ادب ظاهری کافی نیست بلکه ادب باطنی لازم است.
پیش اهل دل ادب بر باطن است
زآن که دلشان بر سرایر فاطن است
مولانا در قصه آدم و شیطان نیز معتقد است چون آدم ادب را رعایت کرد و گناه را به گردن گرفت ، خدا نیز او را بخشید و بالا برد،ولی شیطان که بی ادبی کرد و علت گناه خود را خدا معرفی نمود، مورد لعن خداوند واقع شد.
گفت آدم که ظلمنا نفسنا
او ز فعل حق نبد غافل چو ما
در گنه او از ادب پنهانش کرد
زآن گنه بر خود زدن او بر بخورد
بعد توبه گفتش ای آدم نه من
آفریدم در تو آن جرم و محن ؟
نه که تقدیر و قضای من بد آن؟
چون به وقت عذر کردی آن نهان ؟
گفت ترسیدم ادب نگذاشتم
گفت من هم پاس آنت داشتم
دفتر اول ابیات 1496-1492
خواجه حافظ نیز در این مورد بسیار زیبا سروده است:
گناه گرچه نبود اختیار ما حافظ ت
تو در طریق ادب باش و گو گناه من است
البته به نظر مولانا موارد خاصی هم وجود دارد که بی ادبی مذموم شمرده نمی شود،از جمله بی ادبی عاشق در مواجهه با معشوق خویش در حالت فنای عاشق در معشوق که در آن حالت عدم رعایت ادب حالت هشیاری خود عین بجای آوردن ادب است.
پیش شیری آهوی بیهوش شد
هستی اش در هست او روپوش شد
این قیاس ناقصان بر کار رب
جوشش عشق است نه از ترک ادب
نبض عاشق بی ادب بر می جهد
خویش را در کفه شه می نهد
بی ادب تر نیست کس زو در جهان
با ادب تر نیست کس زو در نهان
هم به نسبت دان وفاق ای منتجب
این دو ضد با ادب با بی ادب
دفتر سوم ابیات 3680-3676
شاید منظور مولانا از آن شخص بی ادبی که از لطف رب محروم گشته و نه تنها باعث ملعون شدن خود شده بلکه آتش گناه و گستاخی را در سراسر عالم افروخته است ، همان شیطان باشد که البته انسانهای پیرو او هم مشمول همین حکم خواهند بود.
مولانا در ابیات پیشین از رعایت ادب پادشاه در مقابل آن حکیم الهی و همچنین از رعایت ادب عمر نسبت به پیامبر اکرم (ص) سخن گفته بود و حالا می خواهد بگوید که به طور کلی رعایت ادب در هر مقامی واجب است.
مائده از آسمان در می رسید
بی شری و بیع و بی گفت و شنید در میان قوم موسی چند کس بی ادب ،
گفتند کو سیر و عدس؟)
منقطع شد خوان ونان از آسمان
ماند رنج زرع و بیل و داس مان
در اینجا، مولانا به یکی از نمونه های بی ادبی بعضی از مردم اشاره می کند که باعث رنج و زحمت خود و دیگران شدند.می گوید: خداوند بی هیچ رنج و زحمت و دادو ستدی بر قوم موسی(ع) از آسمان روزی می فرستاد، اما چند نفر بی ادب از قوم او بجای سپاسگزاری از خداوند گفتند : پس کو سیر و عدس ؟ خداوند نیز آن مائده آسمانی را قطع کرد و آنها مجبور شدند که تن به زحمت زراعت و شخم زدن و درو کردن بدهند؛ در واقع آنها با این بی ادبی هم باعث زحمت خود و هم باعث رنج و زحمت دیگران شدند.
باز،عیسی چون شفاعت کرد
حق خوان فرستاد و غنیمت برطبق
باز، گستاخان ادب بگذاشتند
چون گدایان زله ها بر داشتند
لابه کرده عیسی ایشان را که ;
این دائم است و کم نگردد از زمین
بد گمانی کردن و حرص آوری
کفر باشد پیش خوان مهتری
زآن گدارویان نادیده ز آز
آن در رحمت بر ایشان شد فراز
یکی دیگر از مواردی که به خاطر بی ادبی خداوند نعمت خود را از بندگان بی ادبش دریغ کرده است،قصه بعضی از همراهان حضرت عیسی (ع) است که حضرت شفاعت آنها را نزد خدای کرد و خدا هم برای آنها از آسمان طعام فرستاد،اما آن آدمهای گستاخ و بی ادب حرص ورزیدند و مثل گداها از باقیمانده غذا بر می داشتند تا مبادا در آینده دچار گرسنگی شوند. در حالی که حضرت عیسی(ع) به آنها می گفت که این روزی آسمانی دائمی است و لازم نیست این قدر حرص روزی فردا را بخورید. اما آن گداهای پررو که حرص و آز چشمانشان را کور کرده بود به کار خود ادامه دادند و خداوند نیز در عوض در رحمت را بر آنان بست و دیگر برایشان از آسمان روزی نفرستاد.
ابر بر ناید پی منع زکات
وز زنا افتد وبا اندر جهات
هر چه بر تو آید از ظلمات و غم
آن ز بی باکی و گستاخی است هم
هر که بی باکی کند در راه دوست
رهزن مردان شد و نامرد اوست
در احادیث آمده است که اگر مؤمنان زکات مال خود را ندهند خداوند باران را از آنها دریغ می کند و همچنین آمده است که فحشا و زنا سبب شیوع بیماریهای مرگ آوری همچون وبا می شود. در اینجا مولانا می خواهد بگوید که وقتی خداوند باران فرو می فرستد و نعمتهای ما افزایش می یابند، ادب این است که زکات بدهیم و اگر سلامتی جنسی داریم، ادب آن این است که در راه مشروع از آن استفاده کنیم نه در راه زنا،و اگر این آداب را بجا نیاوریم خداهم نعمت باران را از ما می گیرد و بیماریهای مرگ آور نیز همه جا شایع می شوند که در نتیجه این بی ادبی، بی ادبان باعث رنج و زحمت برای خودشان و دیگران می شوند.
به طور کلی ، هر مصیبت و غمی که بر انسان وارد می شود نتیجه بی باکی و گستاخی خود انسان است. حتی اگر کسی به این عنوان که مرد حق است دچار گستاخی و بی ادبی در مقابل حضرت حق شود دیگر مرد حق به حساب نمی آید،بلکه نامردی است که باعث گمراهی خود و دیگران است.
از ادب پر نور گشته ست این فلک
وز ادب معصوم و پاک آمد ملک
مولانا می گوید رعایت ادب تنها مخصوص انسان نیست بلکه اگر می بینید این فلک گردون هم پر نور شده است به خاطر رعایت ادب است و به برکت ادب ،فرشتگان معصوم و پاک شده اند و دائما مطیع امر الهی هستند.
بد ز گستاخی کسوف آفتاب شد
عزازیلی ز جرات رد باب
همانطور که رعایت ادب مختص انسان نیست،غیر انسان نیز ممکن است دچار بی ادبی شود که نتیجه آن به خودش بر می گردد . مثلا وقتی خورشید دچار بی ادبی می شود واز مسیر عادی خود دور می افتد دچار سیه رویی و کسوف می شود (طبق عقیده کیهان شناسی قدیم).عزازیل یا همان شیطان هم به خاطر بی ادبی و گستاخی از درگاه حق رانده شد